#زندگی_با_قرآن
? استغفار، مانع بلاست ?
«وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (انفال/33)
و تا تو در ميان مردمى، خداوند بر آن نيست كه آنان را عذاب كند، و تا آنان استغفار مى كنند، خداوند عذاب كننده آنان نيست.
?در احاديث آمده است كه خداوند به خاطر وجود برخى افراد پاك و علماى ربّانى، سختى و عذاب را از ديگران برمى دارد. چنانكه در ماجراى قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهيم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «إِنَّ فِيها لُوطاً» يعنى آيا با وجود يك مرد خدايى در منطقه، آنجا را نابود مى سازيد؟! فرشتگان گفتند: ما مى دانيم كه لوط در آنجاست و به او دستور داديم تا از آنجا خارج شود. (عنكبوت،31- 32)
?يا حضرت على عليه السلام پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «يكى از دو امان از ميان ما رفت، أمان ديگر را كه استغفار است حفظ كنيد». (نهجالبلاغه، حكمت 88)
? پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «مرگ و زندگى من براى شما خير است؛ در زمان حياتم خداوند عذاب را از شما بر مى دارد و پس از مرگم نيز با عرضه اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خير مى شويد. «امّا فى مماتى فتعرض علىّ اعمالكم فاستغفر لكم» (تفسير نورالثقلين)
?نافرمانى و انجام بعضى گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهى است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. «وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» چنانكه در دعاى كميل مى خوانيم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تنزل البلاء» و همانگونه كه خداوند در آيه اى ديگر مى فرمايد: «وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ» (هود، 117) تا وقتى كه مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاك نمى كند.
? توبه و استغفار، اهميّت ويژه اى نزد خدا دارد، چنانكه سرنوشت امّتى را نيز تغيير مى دهد. ?
? تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص310
(اثر عبادت )
اگر انسان از گناهانی که باعث تیرگی دل می شوند ، دوری کند و بر عبادت ها و وظایف شرعی خود مراقبت کند ، به مرور فطرت خداجوی او بیدار می شود و چنان اعتقاد قلبی برای او حاصل می شود که هیچ شبهه ای در آن رخنه نمی کند ، اگر چه این شخص راه و روش استدلال ها را نداند.
?به همین علت بود که پیامبر اسلام ، به مجرد اظهار مسلمان شدن از سمت کفار ، کفایت می کردند و از آن ها مسلمان شدنشان را می پذیرفتند. اگر چه می دانستند که مسلمان شدن آن ها یا از ترس است و یا از طمع. زیرا حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم می دانستند که به تدریج با دوری کردن از معاصی و انجام عبادات ، نور عبادات بر دلهای زنگار بسته ایشان ، اثر می گذارد و ایشان را به مرحله ی اعتقاد قلبی می رساند.
⚡️بنابراین عبادت و تطهیر نفس ، بدون استدلال های عقلی باعث یقین قلبی می شود اما استدلال های عقلی بدون تزکیه ی نفس و مراقبت بر عبادات باعث ، رسوخ پیدا کردن اعتقدات به درون قلب نمی شوند و چه بسا سبب انحراف نیز می گردند.
عواقب خطرناک افراط در تربیت مذهبی کودکان
?در تربیت، تمام قوایی که در وجود انسان هست حکمت و مصلحتی دارند. اگر در ما غرایز شهوانی هست، لغو و عبث نیست. ما باید این غرایز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع کنیم؛ اینها یک حقی دارند. آدمهای کج سلیقهای پیدا میشوند که به خودشان یا به بچهشان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار میآورند.
?احتیاج به بازی در بچه یکی از حکمتهای پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی میتواند این انرژی را دفع کند. انسان اشخاصی را میبیند که نمیگذارد بچه پنج شش ساله برود با بچهها بازی کند، هر مجلسی که خودش میرود بچه را هم میبرد برای اینکه تربیت بشود. جلوی خنده او را میگیرد، جلوی خوراک او را میگیرد.
?یا یک افرادی پیدا میشوند “ما دیدهایم” که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه میکند، بچه هشت ساله را عمامه سرش میگذارد، عبا به دوشش میاندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف میبرد.
?بچه بزرگ میشود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفتهاند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوتها و تمایلات اشباع نشده یک مرتبه زنجیر را پاره میکند.
?این بچهای که شما میدیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول میکشید، نماز شب میخواند، دعا میخواند، یکمرتبه میبینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب درمیآید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کردهاید.
[استاد مطهری]
کتاب آزادی معنوی، ص115 (با تلخیص)
?تو مهربان ترین مخلوق روی زمینی?
?ما را ببخش
که محتاج بخشش توایم
ببخش که گناهمان سنگین است
به اندازۀ گناه همۀ خلائق.
?ما را ببخش
گناه ما
دور کردن گناهکاران از توست.
طوری تو را نشان مردم دادیم
که هر کسی آلودۀ گناه بود
از سایۀ تو هم فرار کرد.
?ما به مهربان بودن خدای تو
ایمان نیاوردیم
معنای فرار کردن از خدای تو به سوی خدای تو را هم نفهمیدیم
این شد که مهربانی تو در باورمان نگنجید.
تو را به همراه شمشیر قهرت
نشان مردم دادیم
و نگذاشتیم آغوش مِهر تو را کسی ببینند.
گناهی از این سنگینتر هم هست؟
?ما را ببخش
که اگر نبخشی
در آتش قهر خدا
همسایۀ ابوجهلها و ابولهبها میشویم.
?ما خودمان هم
از «تو»یی که به مردم نشان دادهایم میترسیم
و اگر با زبانمان شعر
آمدنت را زمزمه میکنیم
در دل آرزویی برای آمدنت نداریم
ما را ببخش
که وقتی جمعهای میآید و صدای آمدنت نمیآید
نفس راحتی میکشیم تا جمعۀ دیگر.
?ما را ببخش
ما از تو میترسیم.
تو وحشتناکی برای ما.
دلمان آرامِ آمدنت نیست.
ما از آمدنت میترسیم.
?راستش ما نقشی که از مهربانی
در ذهن خویش کشیدهایم
حتّی شبیه مهربانیهای تو و خدای تو نیست.
باورمان نمیشود این اندازه از مهربانی را.
چه کنیم؟
?از یک سو میرویم، به انکار میرسیم
از دست انکار که میگریزیم
گرفتار تردید میشویم.
انکار و تردید قصد ندارند دست از سرمان بردارند.
یعنی تو و خدای تو این قدر مهربانید؟
چرا ما باورمان نمیشود؟
?اگر مهربانی تو و خدایت را
این گونه که هست باور کنیم
آن وقت نام خودمان را چه بگذاریم؟
بندۀ خدا؟
کدام بنده؟
بندهای که رنگی از خدای خویش ندارد؟
شیعۀ تو؟
کدام شیعه؟
شیعه مگر بینشان تو شیعه میشود؟
?حالا فرض کن از بند انکار و تردید رها شدیم
و یقین کردیم که تو و خدای تو
این قدرها مهربانید
حالا باید با این بحران هویت چه کنیم؟
?ما تا همین امروز
خودمان را بندۀ خدا و شیعۀ دو آتشۀ تو میدانستیم
حالا خدا را که این طور به ما میشناسانی
باید چه بنامیم خودمان را؟
?میبینی ؟
از هر طرف که میرویم
سرمان میخورد به سنگ؟
حالا تو به بگو چه کار کنیم؟
?آقا!
ما را ببر روی منبر آسمان
تا از آن جا برای همۀ مردم دنیا حرف بزنیم
و بگوییم که تو مهربانترین مخلوق روی زمینی
و خدای تو مهربانترین
و بگوییم که ما توبه کردهایم
از هر نقشی که تا کنون از تو و خدای تو کشیدهایم.
میخواهیم به همه بگوییم
که مهربانی تو به قدری است
که گرگ را سگ گلّه میکند
و نیش مار را نوش دارو
و به قدری زیاد
که شیر را خادم جنگل میکند
و عقاب را مرکب خرگوشها.
با مهربانی تو
سنگ نشان نرمی و لطافت میشود
و روباه، نمادی از صداقت و یکرنگی.
?میخواهیم توبه کنیم
از نقش وحشتی که از تو کشیدیم برای این و آن.
باید جار بزنیم اشتباه بودن این نقش جاهلانه را.
کمکمان کن تا توبه کنیم آقا!
به گمانم اگر توبه کنیم از «تو»یی که نشان مردم دادیم
آرام آرام راه بازگشت به تو برایمان باز میشود
هم از دست انکار خلاص خواهیم شد
و هم از دام تردید نجات مییابیم.
?بحران هویتمان را هم میسپاریم به تو.
ما یک قدم که برمیداریم
تو دهها قدم برمیداری.
این توبه از من
اصلاح هویّتمان از تو.
مرا بندۀ خدایت کن
تا شیعۀ دوآتشۀ تو باشم.
من از این سردی خستهام آقا!
#بهانه_بودن
#درس
#محسن_عباسی_ولدی
انسان یک قالب بشری دارد-که همه در آن یکسانند. ولی بر حسب باطن نه تنها هیچ دو فردی یکسان نیستند حتی یک فرد دو لحظه یکسانی ندارد!
?دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی ?
❄️ ❄️ ❄️
زمستان، یادآورِ گریه های دل های یخ زده است
سرآغازِ باریدن و خیس شدن!
در پسِ آن اما بهاری ست که میخندد
لب هایی ست که شکوفه میدهند
زمستان را باید جور دیگر زندگی کرد
باران که بارید بی خیالِ باد و سرما شد
به خیابان زد و گریست تا بلکه آب شود
غم های سنگینِ دلِ ناآراممان!
زمستان، یادآورِ بغض های نیمه شب پاییزی ماست
در پسِ آن اما بهاری ست که این پا و آن پا می کند
تا بارِ دیگر لبخند را آشتی دهد
با صورت های سیلی خورده مان….
حاتمه_ابراهیم زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
تیرهای شیطانی
ایت الله احدی:
?سخن از تیرهای شیطان، سخن عالی است. اتفاقاً در روایات داریم که انسان بنشیند و از تیرهایی که به نفس اصابت میکند صحبت کند، پیغمبر (ص) و اهل بیت (ع) دوست دارند. و لذا میگویند حدیث نفس گفتن هیچ وقت مواخذه ای ندارد، من بگویم خدایا من گنهکار هستم، من بروم پیش عالمی بگویم عالم بزرگوار من در مقابل گناهانم ایستادگی کردم، قدری هم این ایستادگی را شما به من یاد بده یا اجازه بده که من از شما درس بگیرم. و شما استاد من باشید تا بتوانم در مقابل تیرهای شیطان بایستم، این چیز خوبی است.
✅در روایات داریم هرگز کسی را که آمده با شما صحبت کند را مواخذه نکنید. نگویید برو گمشو، تو آتشی مرا میسوزانی.
جوان است،و یا بزرگسال است باتجربه است و حالا آمده است برای اینکه بتواند آن شاخسارهای عظیم ربّانی را فتح کند و به آن برسد و بر روی آن راهوار نورانی سوار شود هرگز او را مواخذه نکنید. برخورد زشت و بدی با او نداشته باشید.
❇️شخصی خدمت پیغمبر (ص) عرض کرد: ای رسول خدا (هَلَکتُ) نابود شدم،
پیامبر (ص) فرمود: مگر کارهای زشت به تو روی آورد، و تو دامن گیر کارهای زشت شده ای؟ برگشت گفت بله آقا جان، همان طور است. ایشان فرمود در آن وقت چه فکری کردی، عرض کرد فکر کردم خالق من فقط خداست. ایشان فرمودند: ولله همین ایمان خوبیست که در همان لحظه به خدا پناه آوردی.
✅در روایت دیگری هست مردی گفت خدایا کجا بروم که خود را بیازمایم؟ الهام شد به وجودش که برو پیش نبی (ص)، محضر پیغمبر (ص) رسید و گفت یا رسوال الله شیطان با من مقابله میکند، مرا در لغزشگاه ها میاندازد. قدرت، توان و نیروی مبارزه با او را ندارم. به من این توان، قدرت و نیروی مبارزه با شیطان را بدهید، آقا رسول الله بلافاصله فرمود: هر کدام از شماها وقتی که به این برهه از مراحل بحرانی رسیدید خداوند را یاد کنید. فقط خدا را درنظر بگیرید، زیرا خداوند خالق شماست.
❇️شخص دیگری خدمت امام باقر (ع) آمد گفت آقا حرفهای خیالی در ذهن من زیاد میشود، چکار کنم؟ آقا فرمودند توجه به این حرف ها نکن هرگز در ذهن خودت شیطان را راه نده.
✳️همه ی اینها به خاطر اینست که پیغمبر اسلام (ص) و ائمه (ع) دوست دارند که ما خودمان را در مقابل خداوند محاسبه کنیم و همیشه بگوییم (سَمِعنا و اَطَعنا)، خدایا ما گوش به فرمان تو هستیم و از تو اطاعت میکنیم.
✅امام صادق (ع) در روایت دیگری فرمودند: هر وقت تیری از تیرهایی شیطان به شما رو آورد مرتب بگویید (لا اله الا الله) تا اینکه این هیجانات برود و انشاءالله به سمت ذات اقدس اله خلاصه گردی.
? وسوسه، مهمترین لغزش هایی است که در وجود انسان ایجاد میکند و باید از آن مواظبت کرد.