چرا نمیگذارند ما رشد کنیم؟ چرا تفسیر حداقلی از دین مطرح میکنند؟ چرا میگفتند «حسبنا کتاب الله»؟ چرا نمیگذاشتند امیرالمؤمنین(علیه السلام) کتاب خدا را شرح بدهد و بواطن آنرا بیاورد؟ چون دین قشری و حداقلی را میخواستند. و با این دین قشری و حداقلی، میشود سر از بدن امام حسین(علیه السلام) جدا کرد. و درِ خانۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) را آتش زد بدون اینکه کسی اعتراض کند. فضای صدر اسلام، فضای خیانت نبود، بلکه فضای اکتفا کردن به #حداقل_دین بود، فضای قانع شدن به قشرِ دین بود.
[استاد علیرضا پناهیان]
?آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه)?
آدم «نفسانی» وقتی میخواهد کسی را تحت فرمان در بیاورد، اول شخصیت او را خرد میکند و بعد، نصیحت میکند اما یک آدم «روحانی» اول احترام میگذارد و محبت میورزد و بعد حرف میزند.
چیزی را که میخواهیم شکل بدهیم اول باید نرمَش کنیم تا بتوانیم در قالب بگنجانیم.
نفس، وقتی که میخواهد نصیحت کند، انسان زیر دست خود را در کوره تحقیر و اهانت نرم میکند، بعد او را در قالب نصیحت میریزد تا او را در آن، جا بدهد.
اما عقل وقتی میخواهد نصیحت کند، در گرمای محبت و احترام، طرف را نرم میکند و بعد به او خط میدهد و نصیحت میکند.
??
اگر انسان دانست و نگفت مگر به اندازه خودش و در جای خودش، قرب به خدا پیدا میکند، و یکی از معانی قرب این است که اخلاق الهی در او متجلی میشود، و حال ببینید خلق ما چگونه است؟ ما باید با خودمان مجاهده کنیم تا بتوانیم این صفت رازداری را در خودمان نگه داریم، و این کار اولش طوری است که باید یکی دو تا راز را نگویید تا سعه صدر پیدا نمایید و بعد راحت میتوانید نگویید.
فرض کنید که اگر بادکنک را باد کنید دیگر بادش خالی نشود و کوچک نگردد. ابتدا که میخواهد باد شود فشار لازم دارد اما بعد که کش آمد و باد شد جادار میشود و خوب میتوانید داخل آن چیزی را جای دهید. بعضی چیزها هست که جا پیدا میکند مانند کیسههای توری که هر چه وسایل داخل آن میریزند مرتب جا پیدا میکند و جادار میشود نفس انسانی و صدر انسانی هم اینطوری است که اگر چیزی در آن وارد شد و گفتی معنایش این است که فشار رویش نیامده و جا باز نمیکند، ولی اگر با خودت مجاهده با نفس کردی و برای رضای خدا نگفتی، این نگفتن برایت عادی میشود.
انسان باید متوجه باشد که اگر میخواهد یک رازی را داخل خودش نگاه دارد یک دوره فشار دارد، یک دوره سختی دارد و اگر انسان آن دوره را گذراند میتواند رازداری کند.
? آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه) ?
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
#محسن_عباسی_ولدی
? آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه) ?
قرآن کریم میفرماید:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّأ عَلَی الْکفّارِ رُحَمأ بَینَهُمْ» کسانیکه با پیامبر (ص) هستند با دشمنان سخت و با دوستان مهربان هستند.
نمیگوید « وَالَّذینَ امَنُوا مَعَهُ» بلکه میگوید «وَالَّذینَ مَعَهُ» چون مقام «اَشِدّاءُ عَلَی الْکفّارِ رُحَمأ بَینَهُمْ» یک مقام بالایی است که برای همه حاصل نمیشود اما برای خود حضرت موجود است، و باید مشابهاش هم برای آنکسی که «مَعَ» یعنی همراه ایشان است باشد.
اصحاب امام حسن مجتبی( علیه السلام ) نتوانستند که «مَعَ» او باشند، نتوانستند این «رُحَمأ بَینَهُمْ» را رعایت کنند. با اینکه حضرت در بین آنها بود اما آنها نمیدانستند که چه رحمت بزرگی در بین جمعیت خودشان دارند و میگفتند: ای کاش کشته شده بودیم یا کشته شده بودید!!
این اتفاق نظیر همان داستان حضرت خضر ( علیه السلام ) است که به حضرت موسی ( علیه السلام ) میفرماید: «إِنَّک لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا». اینها هم نتوانستند با حضرت باشند چون صبری که لازم بود نداشتند، با اینکه آنها با حضرت بیعت کرده بودند و معنای بیعتشان هم این بود که: «سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَک أَمْرًا» در هر کاری هر اندازه که لازم باشد صبر میکنیم، اما در عمل نشان دادند که چنین نیست و فکر کردند که اینکار امام حسن مجتبی( علیه السلام ) تقویت معاویه و مهلت دادن به اوست!
در داستان حضرت خضر ( علیه السلام ) و حضرت موسی ( علیه السلام ) زمانیکه حضرت خضر ( علیه السلام ) کشتی را سوراخ کرد حضرت موسی ( علیه السلام ) خیال نمود که این ضربهای است به اهل کشتی، و چنین میگوید «اَخَرَقتَها لِتُغرِقَ اَهلَها، لَقَد جِئتَ شَیئاً أِمراً» یعنی آیا این کشتی را سوراخ کردی تا اهل آنرا در دریا غرق کنی؟ مسلماً تو بسیار کار منکر و زشتی را بهجای آوردی!
اصحاب حضرت امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) نیز زمانیکه دیدند بین حضرت و معاویه صلحنامهای نوشته شد همان اعتراض حضرت موسی ( علیه السلام ) را در مقابل حضرت خضر ( علیه السلام ) از خود نشان دادند و گفتند: «مثل اینکه با معاویه بیعت کردی تا همه این ضعفا را تسلیم او بکنی و موجب بقاء حکومت او و موجب ضعف روحیه مردم بشوی» و در جملات خود این مطلب «مُذِلَّ الْمُؤْمِنین» را ذکر میکردند، اما امام حسن مجتبی( علیه السلام ) با بزرگواری خویش میفرمودند که من انشاءالله «مُعِزَّ الْمُؤمِنین» هستم، چون اینکار امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) مانند سوراخ کردن کشتی توسط حضرت خضر ( علیه السلام ) بود تا مردم بتوانند از آن استفاده صحیح بنمایند.
این مسئله مهم باعث میشود که حضرت خضر (علیه السلام) برای حفظ کشتی مجبور میگردد تا کشتی را سوراخ کند تا برای استفاده در مراحل بعد قابل استفاده باشد.
کشتی امامت هم لازم است گاهی مواقع بهصورتی درآید که دیگران خیال کنند در آن خرابی حاصل گردیده است، تا اصلش از بین نرود و عیب هم پیدا ننماید ولو در ظاهر چنان نشان دهد که خراب است.
امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) هم در زمان خویش جریانات را بهگونهای دقیق و ظریف پیش بردند تا مقدمهای برای صحنه عظیمی مانند صحنه کربلا در روز عاشورا باشد و مسئله شهادت حسین بن علی( علیه السلام ) و اصحابش و فرزندان و … با آن عظمت و ارزش بهعنوان جریانی برای احقاق حقوق حقه مسلمین در بالاترین درجه ایثار و از خودگذشتگی و فداکاری برای مشخص شدن حق از باطل و مؤمن از منافق واقع گردد تا تاریخ آنرا بهعنوان بزرگترین سند افتخار اسلام و عدم سازش مسلمانان در برابر ظالمان و جباران ثبت گرداند و ماهم امروز اثر آنرا با اقتدا کردن رزمندگان به سردار بزرگ کربلا در جبهه های نبرد حق علیه باطل در مشکلترین و سختترین شرایط ایجاد شده از طرف دشمنان اسلام مشاهده مینمائیم.
⚫ یادداشت حامد عسکری در سوگ اُمعماد
گوشه ای از مصائب اهلبیت علیهم السلام در شام در بیان حضرت زین العابدین علیهالسلام
#امام_سجاد علیهالسلام به نعمان بن منذر فرمودند:
مصائب اسارت در #شام بسیار سنگین بود…
️ نعمان پرسید آن مصائب چه بود؟
حضرت فرمودند:
از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با #ساز و #آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!
⛓ ما را به یک #ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانهی #یهود و #نصاری عبور دادند.
ما را به بازار #بردهفروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
برگرفته از کتاب تذکره الشهداء، ج2، ص323.
#روایت #امام_حسین #اسارت