ایت الله نوری همدانی
🔶 حكايتها در بيانات مرجع عاليقدر
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
✨ناصر الدين شاه وقتى زيارت عتبات مقدّسه به عراقآمد، هر چند تعدادي از علماء در كربلا و نجف از او استقبال كردند و در نجف هم عدّهاي براي ملاقات او رفتند، ولي زعيم و مرجع شيعيان ميرزاي شيرازي خود را در جبهه مبارزه منفي با او قرار داد و به او اعتنا نكرد، نه به
استقبال او رفت، و نه به ملاقات او، شاه براي آن علمائي كه به استقبال و ملاقات او رفته بودند پول فرستاد، براي ميرزاي شيرازي نيز فرستاد امّا ميرزاي شيرازي قبول نكرد، شاه، وزير خود حسن خان را به محضر ميرزا فرستاد و او با عتاب و و خطاب از ميرزاي شيرازي خواست كه به ملاقات شاه برود ولي او به صراحت و تاكيد امتناع كرد، وزير گفت: بالاخره ممكن نيست كه شاه ايران به نجف بيايد و شما را كه مرجع ديني هستيد نبيند، آيا شما ميل داريد كه شاه براي زيارت شما بيايد؟، او در جواب گفت: من با پادشاهان كار و ارتباطي ندارم، وزير دوباره اصرار كرد كه ممكن نيست، شاه شما را نبيند، و چون وزير خيلي اِلحاح و اصرار كرد ميرزا فرمود: من به حرم حضرت امير المومنين (ع) ميآيم شاه همآنجا بيايد.
موقعي كه ميرزاي شيرازي به حَرَم مشرّف شد ناصرالدين شاه هم به حَرَم آمد و به طرف ميرزا آمد و با او مصافحه كرد و گفت: شما حضرتامير(ع) را زيارت كنيد تا ما هم با شما به زيارت آن
حضرت بپردازيم، ميرزاي شيرازيزيارت آن حضرت را خواند، شاه هم پشت سر او زيارت نامه را خواند و از همجدا شدند.
علاّمه سيد محسن امين ميگويد: از همين جا مردم ميرزاي شيرازي را بهتر شناختند و به عظمت روحي او بهتر پي بردند و اين مورد نخستين مورديبود كه كي است و بُعد نظرِ ميرزاي شيرازي براي مردم معلوم گرديد