محبت و احسان
محبت و احسان:
🔶️انسان اسیر محبت است. محبت ها در روح کودک شکست و یک نوع زبونی ایجاد می کند و او میخواهد با پاسخ دادن به محبت، جبران آن شکست ها و خواری ها را بنماید و از قید اسارت ها نجات پیدا کند. ناچار این جوابگویی مطابق با خواسته و میل احسان کننده می شود.
🔶️اگر در این حالت، مربی میل و خواست خود را تشریح نماید و آشکار کند، کودک به طور طبیعی به سوی خواسته ها و میل او و حتی گاهی بدون گفتگو و تشریح و فقط با توجه و با نگاه مربی، کودک را به سوی کار مورد توجه می رود و همین او را به آن سمت می کشاند و انجام می دهد، لذا از این عامل میتوان برای تربیت کودک استفاده کرد.
🔶️با محبت ها او شرمنده و اسیر می شود. محبت ها و احسان ها، گذشته از این حالت اسارت و شکست، یک نوع عشق و علاقه در کودک به وجود می آورند که خود این علاقه و عشق، برای تربیت پذیری او بی نهایت مؤثر هستند.
🔶️عشق نیرویی است که کارها را آسان می کند و مشکلات را حل می نماید و راه ها را نزدیک می سازد. با این وصف، وقتی که این عامل به طور مداوم و همیشگی مورد استفاده قرار بگیرد، از تأثیرش کاسته می شود و یک امر عادی تلقی میگردد و حتی یک نوع وظیفه فرض می شود و دیگر اثر نمیگذارد و نتیجه ای به بار نمی آورد؛ چون در برابر انجام وظیفه، دیگر نه شکست و اسارتی هست و نه تشکر و سپاسی و نه علاقه و محبتی و چه بسا زیاده روی در احسان و محبت باعث خراب شدن روحیهٔ کودک و لوس و نشر شدن شخصیت او و سطحی و خام ماندن فکر او میگردد و فسادهای دیگری هم به بار می آورد.
📝محبت مانند آبی است که به گیاه میرسد، اگر نباشد گیاه می خشکد و اگر بیش از حد شود ریشهٔ گیاه می گندد و خراب می شود و گیاه می خشکد.